داستان های کوتاه و بلند

متن مرتبط با «دختر بیچاره» در سایت داستان های کوتاه و بلند نوشته شده است

دختر بیچاره

  • صادق : چرا الان به من میگی فکر نمی کنی دیره  محسن : چیه بابا هی نق میزنی از دیروز تا حالا میخواستم بهت بگم اما توی اون مهمونی کذایی همش چشات دنبالش بود . صادق : ای وای ای وای لعنت بر تو که زودتر بهم نگفتی اگه می گفتی اون دختره از فقیر بیچاره هاست که من خر نمی شدم بیام اینجا، الان به کاهدون زدیم خوبه دلت خنک شد . ---کی اونجاست آی دزد آی دزد کمک کمک   محسن : فرار کن الانه که گیر بیوفتیم برو روی دیوار صادق : نمی تونم نمی تونم – گروپ  صادق با مخ از روی دیوار به پایین افتاد .,دختر بیچاره,داستان دختر بیچاره,رمان دختر بیچاره,عکس دختر بیچاره,فیلم دختر بیچاره,کتک زدن دختر بیچاره,دانلود رمان دختر بیچاره ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها