داستان های کوتاه و بلند

متن مرتبط با «تاکسی بیسیم تهران» در سایت داستان های کوتاه و بلند نوشته شده است

تاکسی

  • تاکسی به آرامی کوچه پس کوچه های شهر رو طی می کرد راننده سیگاری روشن کرده بود سیگار توی دستش می لرزید فکر های زیادی به سرش زده بود فکر اینکه اگه تا فردا پول طلبکارها رو نده بایستی بره زندان همش به چمدون دست اون خانم که عقب نشته بود نگاه می کرد فکر زندان مثل خوره به جونش افتاده بود . آقا آقا لطفا نگه دارید من پیاده میشم صدام رو نمیشنوید – راننده ترمز کرد و دستش رو برد توی داشبرد و خواست چاقوی زنگ زدش رو در بیاره که دستش به قرآن کوچیکی که توی داشبرد بود خورد قرآن رو توی دستش گرفت و گفت لعنت بر شیطون .,تاکسی,تاکسیرانی تهران,تاکسی یاب,تاکسی تلفنی,تاکسیدرمی,تاکسی بیسیم تهران,تاکسیدو,تاکسی فرودگاه,تاکسی آنلاین,تاکسی آریو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها