روزی خسیس تصمیم گرفت که تمام اموال خود را بفروشد بنابراین تمام آنها را فروخت و تکه سنگ طلایی خرید تکه سنگ طلا را به بیرون از خانه خود برد و جایی زیر یک دیوار دفن کرد و هر روز به آن سر میزد . یکی از کارگرانی که در آن نزدیکی مشغول کار بود تصمیم گرفت که رفت و آمد مشکوک خسیس را زیر نظر بگیرد و بلاخره بعد از اینکه خسیس به خانه برگشت او سراغ چاله رفت و گنج پنهان خسیس را کشف کرد و توده طلا را برداشت . روز بعد که خسیس دوباره به محل گنج خود رفت دستش را توی خاک کرد و دید که هیچ چیزی آنجا نیست شروع به ناله و شیون کرد و خاکها را روی سر می ریخت یکی از همسایه ها که شاهد آه و ن,خسیس,خسیس به انگلیسی,خسیس در جدول,خسیس ترین مردم دنیا,خسیس مولیر,خسیس بودن,خسیس کیست,خسیس ترین مردم ایران,خسیس ترین گروه خونی,خسیس ترین مرد دنیا ...ادامه مطلب
هنگامی که شکارچی سواره نزدیک می شد نصرالدین خیش خود را از روی زمین کشاورزی در می آورد مرد سواره گفت : " هی تو " نصرالدین پاسخ داد : " بله با من بودی" سواره گفت : " کدام راه رفت " نصرالدین به جهتی که گراز فرار کرده بود اشاره کرد . مرد سواره هم بدون کلمه ای حرف یا حتی تشکر کمی جلوتر رفت و برگشت و گفت : " هیچ نشانه ای از گراز نیست " ، تو مطمعنی نصرالدین جواب داد : " من مطمعنم که دو سال پیش از این راه رفت., ...ادامه مطلب