سوال به موقع

ساخت وبلاگ

هنگامی که شکارچی سواره نزدیک می شد نصرالدین خیش خود را از روی زمین کشاورزی در  می آورد

مرد سواره گفت : " هی تو "

نصرالدین پاسخ داد : " بله با من بودی"

سواره گفت : " کدام راه رفت "

نصرالدین به جهتی که گراز فرار کرده بود اشاره کرد .

مرد سواره هم بدون کلمه ای حرف یا حتی تشکر کمی جلوتر رفت و برگشت

و گفت : " هیچ نشانه ای از گراز نیست " ، تو مطمعنی

نصرالدین جواب داد : " من مطمعنم که دو سال پیش از این راه رفت.

داستان های کوتاه و بلند ...
ما را در سایت داستان های کوتاه و بلند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dnote207 بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 10:16